چاردیواری

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ! ...

چاردیواری

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ! ...

صبحانه حاضرست ، بفرما غزل بنوش

موقه نصب بعضی از برنامه ها یه حالتی داره به نام کاستم (custom)

که میتونی فقط اون قسمتایی که به دردت می خوره و می خوای فقط از اونا استفاده کنی رو نصب کنی .

مسلمونی مام همینه . موقه نصب اسلام رفتیم رو حالت کاستم ، هر چیزی که به دردمون میخورده رو قبول کردیم .

مثلا حج خوبه ، خطری نداره ، البیکم میریم .

امر به معروف نه ، سخته ، سودی ام برا ما نداره .

حالا یه موقه هس آدم قبول داره ولی به هر دلیلی کوتاهی می کنه و انجام نمیده .

ولی بعضی وقتا یه چیزایی رو کلا بیخیالش شدیم ...




این بنده خدا که ما پارسال انقد گفتیم بدمون میاد ازش و زیاد حرف میزنه که امسال پیداش نیس. چی کار کرده معلوم نیس.

اگه میدونستم انقد تاثیر داره حرفم رو علیخانی سرمایه گذاری می کردم . اینم رو اعصابه . به هر نحوی می خواد اشک ملتو دربیاره . این یکی زیاد حرف نمی زنه ولی وقتی حرف میزنه تنم مورمور میشه :دی


  امسال از این سریالا هیچی ندیدم به جز مادرانه اونم چون چسبیده بود به افطار اونم نصفه و نیمه . این خانواده زمان تو این سریال خیلی رو اعصابن . اون باباهه که می خواد بره دسشویی ام از تمثیل و حکمت استفاده می کنه . آخه کدوم بابایی اینجوریه . نمیدونم کی اولین بار این جور حرف زدنو تو فیلما باب کرد شورشو دراوردن . مامانه که کله ش یه متر جلوتر از خودشه هیچی . همیشه هم حالت صورتش یه ترکیبی از نگرانی و ذوق و تعجب و دلسوزیه . او داداشام که یا پول دادن بازیگر شدن یا یه چیز دیگه


به مقوله طراحی سایت علاقه مند شدم

میگن پول خوبی ام توش هست

آینده خوبی ام داره 

خلاصه این که اینجا هی تغییر میکنه واس خاطر اینه :دی


صبح طلوع شعر و غزل ، ناشتای تو
یعنی سلام ، زنده شدم با دعای تو

یعنی دوباره... با تو من از خواب می پرم
با موج های ملتهب خنده های تو

حس می کنم که جنبش قلب و رگان من
تنظیم می شوند به آهنگ پای تو

یعنی که رگ رگ تن من شوق می شود
یعنی که تنگ می شود این دل برای تو

احساس می کنم که تو من می شوی و من
یک لحظه خواستم که بیایم به جای تو

یک لحظه خواستم ... به خوبی تو باشم و دلم
یک لحظه ! یک دقیقه! ... شود آشنای تو

... تازه سلام اول این قصه می رسد
پر می شود تمام من از ماجرای تو

گنجشک می شوی و قناری نغمه خوان
در گوش من ترنم نرم صدای تو

تو خوبی آنقدر که هوا خوب می شود
اصلا هوای من شده خوب از هوای تو

خورشید هم به قدر تو زیبا و خوب نیست
گل ، سعی می کند که در آرد ادای تو

اصلا خودت بگو که چه کردی که ساختت
این سان لطیف و ناز و معطر ، خدای تو ؟

خوابم گرفته با تغزل آرام در صدات
آرام می شود دوباره دل از لای لای تو

صبحانه حاضرست ، بفرما غزل بنوش
طعم بهشت می دهد امروز چای تو!!!

برنامه چیست ؟ زل زدن محض در نگات
اکران ماندگار تو و سینمای تو

حالا منم و لطف تو هر لحظه بیشتر
هی سوء استفاده می شود از این حیای تو

من چیزهای خوب زیادی نداشتم!
می فهمم آخر ارزش و قدر و بهای تو

می فهمم اینکه نوری و آب و درخت و ...آه
می دانم اینکه توی جهان نیست تای ِ تو

...می دانم اینکه جهان ، تلخ و شور و سرد
سنگ و سیاه و سخت تمامش؟! ، سوای تو!

من سی و شش سال خودم را نوشته ام
می ریزم این تمام خودم را به پای تو

اصلا برای چیست من اینقدر حرف ... حرف ...
اصلا تمام زندگی من فدای ِ تو

تو خوبی انقدر که هوا خوب می شود
اصلا هوای من شده خوب از هوای تو 

نظرات 1 + ارسال نظر
نیما سه‌شنبه 15 مرداد 1392 ساعت 05:38

توبه کرده!!!!

اوهوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد