چاردیواری

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ! ...

چاردیواری

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ! ...

جمعه

چقدر بی تو در این شهر سوت و کور بمانم؟
چه حکمتیست که من باید از تو دور بمانم؟

مرا که مثل پلی پیر روی سیل رهایم
از این هراس رها کن که بی عبور بمانم

تو از کدام شب، از عصر چند شنبه تقویم؟
کی اتفاق می افتی اگر صبور بمانم؟

جهان مرا و ترا صید کرد مثل دو ماهی
که بی قرار تو در تنگی از بلور بمانم

مجال حوصله ات تَنگ بود مثل دل من
قرار شد بروی، من میان تور بمانم

چقدر بعد تو باید، کنار خالی جایت
میات تَنگی تُنگ جهان به زور بمانم؟

بهار و این همه دلمردگی؟!چه سال غریبی!
بناست باز هم انگار سوت و کور بمانم....

مهرداد نصرتی