میدونی چیه ... پیامبر باید چیز میکرد ... یه مدت قبل از شهادتشون ، مثلا چار پنج سال ، امام علی ع رو جانشین خودش می کرد و اداره امور رو به دستش میس پرد که دیگه این اتفاقا نیفته ... وقتی ملت می دیدن که پیامبر در زمان خودش جانشینی رو رسما به حضرت علی ع داده ، دیگه بعد از اون قبول می کردن دیگه ...
نچ ... کاش من اون موقه بودم ... راهنمایی می کردم
خوش بینی ، ساده لوحی نیست .
بدبینی ، زرنگی نیست .
هی میگن که انقد خوش بین نباش . جامعه وعضش خرابه و اینا .
میگن گرگ باش .
من تو کتم نمیره . شاید باید یه بار زخم بخورم تا حرفشونو بفهمم .
میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت
بگو که می رسد آیا صدای من به صدایت؟
منی که باز برآنم که دعبلانه برایت
غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت
من و عبای شما؟ نه من از خودم گله دارم
من از خودم که شمایی چقدر فاصله دارم
هنوز شعر نگفته توقع صله دارم
منی که شعر نگفتم مگر به لطف دعایت
چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد
همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد
بدون وقفه به باران امان گریه نمی داد
هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت
چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست
که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است
من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست
اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟
دوباره اشک خداحافظی رسیده به دامن
دوباره لحظهء تردید بین ماندن و رفتن
و باز مثل همیشه در آستانهء در من ـ
کبوترانه زمین گیر می شوم به هوایت
سکوت کرده دوباره جهان برای من و تو
نبود و نیست صدایی به جز صدای من و تو
و می روم به امید دوباره های من و تو
میان این همه غوغا میان صحن و سرایت
این روزا همه از دستم شاکی ان
تقصیر خودم بوده ، هر چی که سرم اومد
کبوترانه زمین گیر میشوم به هوایت ....هعی!!!
...
دو هفته ایست که ظرف نباتمان خالیست
و چای میخورم و حسرت خراسان را!!-هر چن تکراری-
...
خوش اومدین
هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت (چه تعبیر زیبایی)
اوهوم
سلام
اقا ما یه دسته گل به اب دادیم ببخشید شما حالا دیگه ...
موس داشت میفتاد اومدم بگیرمش باعث شد یه قسمت از صفحه ابی بشه و اون قسمت که خودتون سفید زدید رو دیدم :||| بعد حالا متوجه هم نشدم چی به چیه ؟ ولی بعد از چند دقیقه تازه فهمیدم چی شدو یه فوش به خودم دادم ...
کلا میبخشید دیگه ...
یه پست هم ملت نمیتونن بزن با اسایش از دست ماها :دی
این رو تایید نکیند لطفا