چاردیواری

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ! ...

چاردیواری

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ! ...

حسنک کجایی

...

مردم بزدل دهکوره دور ، مردم زنده به گور  

همه گفتند: پسربچه خوب! ،  توی این تنگ غروب 

چرا تنها بیرون از خونه شدی؟ ، مگه دیوونه شدی؟

مگه ابر و آسمون به حرف پوچ من و توست!؟

بجز از خوردن و خوابیدن و صبر ، نمیشه کارا درست ... 

چرا کاری بکنیم که اون سرش پیدا نیست؟

توی سفره‌ها هنوز نون خشکی باقیست

لب رودخونه لجنزاری هست ، توی اون ماهی بسیاری هست 

میخوریم با هم قناعت میکنیم ، کنج خونه استراحت میکنیم 

میگذره تموم میشه ناراحتی ، برو کن شکر خدا سلامتی! 

میتونی گنده بشی کار بکنی ، پولاتو روی هم انبار بکنی!

میتونی دو روز دیگه زن بگیری ... صبر کن کجا میری؟

فکر این کن که به جائی برسی ، پول درآری، به نوائی برسی

نکنی کاری که تنها بمونی ، توی راه زندگی جا بمونی

مبادا تو این راها پا بذاری ، تو پسر چیکار به این کارا داری؟ !

این کارا حاصل بد داره حسن ، حالا اومد نیومد داره حسن

مبادا حرف ما رو رد بکنی ، باز از این فکرای بد بد بکنی!


چی میگین فکرای بد بد کدومه؟ قصه اومد نیومد کدومه؟

شماها فکرای واهی میکنین ، تو لجن دنبال ماهی میکنین 

توی تاریکی این قبرستون ، زندگی کردن مال خودتون!

هر کی خورشیدو میخواد ، پاشه دنبالم بیاد!


حسنک کجایی ؟


نظرات 3 + ارسال نظر
شهرآشوب:دی چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 22:57

عاخر عمری...
:)))

:D

سید حسین پنج‌شنبه 7 دی 1391 ساعت 00:53


یه کتاب بود زمون بچگی ، همین وزن عروضی رو داشت ، یادش بخیر و اینکه خیلی داری به خودت فشار میاری ها ، زیاد درس نخون :دی

:دی

شهرآشوب:دی پنج‌شنبه 7 دی 1391 ساعت 10:37

کاملشو که بخونیم....تلخند داره!
شماها فکرای واهی میکنین...
تو لجن دنبال ماهی میکنین...

اوهوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد