با تقریب خوبی می تونم بگم نصف عمرم رو در حالت سرماخوردگی به سر بردم
در این راه 95 درصد حس بویاییم رو از دس دادم
تو این فکرم که برم تو مترو دستفروشی کنم . ادامس و مسواک و لواشک نه آ ! ...
ساندویچ نون پنیر !
فروش میره
ملت که اکثرا صبونه نخورده میان بیرون
ارزونم درمیاد ... مثلا ساندویچی 500 تومن ... کیه که نخره ؟!
بعد آبشن میشه اضافه کرد : نون پنیر گردو ، نون پنیر خیار ، ... حتی نون کره عسل هم مشتری داشته باشه احتمالا
اشتغال زایی ام میشه
بعد از یه مدت که کارم گرفت ، چند نفر رو استخدام می کنم ساندویچ درست کنن ، چند نفر دیگه برن بفروشن ، ....
میشم کارآفرین نمونه
دیشب به سیل اشک....
دلم راه خانه را...
دیشب به یاد چشم تو باز آن ترانه را
یک بالش ِ عمیق در آغوش من گریست
یک مرد زیر بارش باران مرا که زیست
در ماتمی عمیق به سمت دلش دوید
دل رفته بود
که میرفت در به در
دیشب صدای هق هق باران بهانه را
دیشب به سیل اشک...
غمی بی کرانه را
دیشب هوای بوسه ی گرمی
که هیچ هیچ
دیگر سکوت ممتد تیر چراغ هم
درگیر ِ چشمکی و نگاهی شکست و...
هیچ
دستی برای آشتیم با "خودم" که رفت
پا پیش نگذاشت
و "من" در به در
که رفت
دیشب که شعر عاشقانه ای از درد درگذشت
یک فاتحه برای زبانی که لال گشت
یک قطره اشک برای دلی که سنگ
یک جفت کفش ، یک چمدان، یک غرور ناب
یک شب که خواب به چشمم نرفت
رفت!
اکثر رفیقام به م میگفتن تو دیفالت ت رو سرماخوردگی تنظیم شده ، 12 ماهه سال صدات گرفته ست ... ؛ یه نقطه مشترک هم خودش خوبه :دی
پینیکیو بعد 18 قسمت به خواست ش رسید ، سعی کن ، چیزی ازش کمتر نداری ، میتونی:دی
شعر ش ربط داشت به حرفای قبلت ؟
:دی
پینیکیو خواهر پینوکیوئه ؟ :D
نه ... بعید میدونم
این سرما خوردگی یک طرف ، بینی ما از دست رفت کلا
شغل خوبی هستا ، اگر گرفت بگو منم بیام
:دی
عاره خوبه ... دعا کنین بگیره ، چشم
استعداد بسیار بالاست اما وقت زیادی مشخصه روی این شعر صرف نشده :D
احسنت بر شما
شعر از من نبود که :دی
من از همین اول بازی ام تو این شغل
من درست میکنم تو برو بفروش
نصف نصف
دِکی !
کل سختی ش مال فروختنشه
یه آشنا ببینتم بدبختیم
نصف نصف؟؟
:دی
باشه بابا
به درک ضرر
یک روز من میفروشم
یک روز تو
خوبه ؟؟
راستی گفته باشم که جیر زنی هم داریم
مثلا تو ساندویچ های تو مو پیدا کردن
دیگه اینجاش به من ربطی نداره
یه جور میگه انگار داره از حق پدریش میگذره:دی
اصن میریم یتیم خونه چارتا از این بچه بوچه ها رو برمیداریم .بهترم میفروشن
:دی
نچ....دور نگیرین دور نگیرین باباوووو!...این پست قبلن رزرو شده...دارم زودتر درسمو تموم میکنم تو دوره های کارآفرینی پذیرفته شم....
والا بغرعان...
نیمده مترو رو گرفتن
:دی :دی
....
من باب تجربه...واگن خانوما نون پنیر گردو نفروشیم-یم!-که از ترس جوش و اینا فروش نداره خعلی...!اینه!...
:دی
"من باب تجربه" ینی شما قبلا رفتین که بفروشین نخریدن ؟؟ ":دی
باشه
حقیقتو باس گف دیگه....
@81718
این شعره خوب بودا!!
اره بدیوم نبود :دی